شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
بر سـاحـل شـكـافـتـه پـهـلو گرفته بود ماهی كه از ادامه شب رو گـرفته بود آرامـشی عـجـیـب در انـدام سـرو بود گویا تنش به زخـم تـبر خو گرفته بود دستـی به دستـگـیـره دروازه بـهـشـت دستـی دگـر بر آتش پـهـلـو گرفته بود برخاست تا رسد به بهاری كه رفته بود آهـوی عـشـق بوی پـرستـو گرفته بود آن شب چگونه مرگ به بانو جواز داد؟ او كه هـمـیـشه اذن ز بـانو گرفته بود از كوچههای شـهـر؛ صدایـی نشد بلند نعـش مدینه در تبِ شب؛ بو گرفته بود پشت زمین شكست، خدا گریهاش گرفت وقتی علی دو دست به زانو گرفته بود |